وقتی ماه کامل میشه پارت ۱۹

باید طبق نقشه آنا پیش می رفتم و فرار میکردم اما نمی دونستم که در توی اتاق ریس کجاست برای همین از آنا پرسیدم
آنا:کتابخونه که باز کنی وارد پله میشی از پله ها بیا پایین و یک در میبینی در و باز کن و از در که بری بیرون وارد جنگل میشی و همون مسیر و مستقیم بری می‌رسی به شهر
فلش بک »شب
+اگه بیرونم کرد چی ؟
آنا:نمیکنه برو
+هوفففف
تق تق
-بیا تو ....چی می خایی
+هیچی می خام امشب کنار تو بخابم
-افتاب از کدوم ور در اومده ؟
خندیدم
-در جریانی که فردا عروسی
+....ولی تو گفتی می زارم لباس و اینارو خودت انتخاب کنی
-حالا فعلا که خودم انتخاب کردم
اشکال نداره به هرحال من که امشب فرار میکنم
+بیا بخوابیم
اومد کنارم روی تخت خوابید و دستش و دور کمرم حلقه کرد ولی چیزی نگفتم
فلش بک »۳ساعت بعد
حس کردم خوابه که روی گوشیم پیام اومد
آنا:ا/ت فردا زن داداش عزیزم میشی پس امشب و راحت بخواب تازه در هم قفل کردم که فکر فرار به سرت نزنه
چی.....رفتم سمت کتابخونه و از نشد و رفتم سمت در اونم باز نشد و رسماً به گا رفتم که جیمین خندید
-هی کوچولو به هرکی اعتماد می کنی به آنا نکن اون خواهر منه و پشت منه
+هبیییی یعنی دوتاتون نقشه ریخته بودین
-اره حالا بیا پیشم بخاب
چون خسته بودم رفتم خوابیدم
فلش بک »صبح
لباس عروس و اینجور چیزا روی تخت بود و پوشیدم و یک میکاپ ساده کردم و رفتم پایین که جیمین و دیدم و هیچ ایده ای نداشتم که چی بهش بگم
دیدگاه ها (۱۰)

وقتی ماه کامل میشه پارت ۲۰

وقتی ماه کامل میشه پارت ۲۱

وقتی ماه کامل میشه پارت ۱۸

وقتی ماه کامل میشود پارت ۱۷

ALove in the sunset

SENARIO :: The Hunters Lave for the Devil :: PART :: 15.

❣پارت ششم❣ویو جونگکوک: نمیدونم چراوقتی گفت چیزی دیگه ای نمیخ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط